تو فقط بلدی من رو اندوهگینتر کنی
سه شنبه, ۶ آبان ۱۳۹۹، ۰۲:۲۳ ق.ظ
من ساکت میشم، حتی سعی میکنم هیچ حرفی نزنم و حتی به تو نگاه هم نکنم، به زمین نگاه کنم، یا هر وری که تو رو نبینم اما نمیشه. «این زلال، ردّ پای چیست روی گونههای شورِ من؟» ردّ پای مظلومنمایی. ردّپای سانتیمانتالیزم و عشق و مسخرهبازی. من ساکت میشم، حتی سعی میکنم با حرف نزدنم هم حرفی نزده باشم اما نمیشه. دست من نیست، دست من بستهس، این زلال ردّپای چیست روی گونههای شورِ من؟ اندوهِ چند روز و چند سال و ماهو حسرت نگفتن چند تا کلمه که تا گلو اومده و برگشته؟ برگشته. آوخ که چو روزگار برگشت، از من دل و صبر و یار برگشت؟ برگشت. که چی حالا؟ چرا تو فقط بلدی من رو اندوهگینتر کنی؟
- ۹۹/۰۸/۰۶