راهی

بی من بی او...

راهی

بی من بی او...

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

حرف، حرف امشب و الان نیست. حرف این یکی دو هفته نیست حرفِ خیلی وقته. حرفِ نزده‌ست. حرف رو که نزنی انقدر ورم می‌کنه تا خفه‌ت کنه. حناق می‌شه. حرف رو که نزنی سرد می‌شه، می‌ماسه تو دهن آدم. یه تلخی‌ای که می‌زنه به رگ و ریشه‌ت؛ به دلت، به همه وجودت. حرفت ‌رو که نزنی انگاری مردی.

  • لوسین مورل

دهانم را می‌بندد. 

  • لوسین مورل
حواستم نبود البته. می‌دونستی که نباید باشه.
  • لوسین مورل
دونه‌ی برنجی که پرید تو گلوم و سرفه‌ای که انگار باز سرما خوردم، یهو حتی سردم شد، انگار باز سینه‌م تنگ شده از کثافت. نه که چرک کرده باشه اما سینه‌م درد می‌کنه واقعا، نه که کار کار یه دونه‌ی برنج باشه‌ها...نه. دونه برنج وسیله‌س، وسیله‌ هم نه حتی! دونه‌ی برنج بهونه‌س واسه تنگی سینه‌م، واسه سرفه کردن و سرفه کردن و باز شدن راه دودی که از آتیش سینه‌م بزنه بیرون؛ نزنه به سرم.
  • لوسین مورل

انگار خواب بود که دیدیم. 

  • لوسین مورل
قبری که کی و کجا کنده شده تا روزی که دهن باز کنه برامون. بذر گل سرخی که کاشته شده بالا سرِ قبره تا روزی که بخشکه، بمیره بالامون.
  • لوسین مورل

دهنم رو می‌بندم. چشام رو، نگاهم رو پرتِ یه جا می‌کنم دور از تو و فرو می‌رم تو این صندلی لعنتی؛ دستام؟ الکی با هم بازی می‌کنن، با اون خودکار کسشر بیک ور می‌رن. چه‌کاری ازشون برمیاد مگه بدبختا؟

  • لوسین مورل

اینکه کاش چشم روی چشم که گذاشتم امشب، پا شدنی بعدش نباشد. 

  • لوسین مورل

با دوتا گوشِ دراز، خاکستری. 

  • لوسین مورل
پریده. رنگی که از رو و برقی که از چشمت رفت و خوابی که اگر قرار بود روزی، نه، شبی ببینم هم ازش خواهم پرید از ترس و چشمم شورتر از همیشه می‌شود قبل این‌جور خواب‌ها این شب‌ها.
  • لوسین مورل