راهی

بی من بی او...

راهی

بی من بی او...

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است

حرفی نزدم من اصلا...فقط یخ کردم. یخ کردنی که قلبت شروع میکنه به تند زدن. انقد تند که صداشو بشنوی..
  • لوسین مورل
آخه دیشب خواب نمیرفتم که تازه پا شدم. آوازتم که آلارم گوشیمه مثه لالایی میمونه لامصب. حالا هم ده و نیمه، چیکار کنم وقتی دوباره آلارم گوشیم به صدا در اومده و تازه دیشب هم خواب نمیرفتم؟
  • لوسین مورل

اگه هم بگم همه ی درد ها فدای سرت دروغ گفتم. بی اهمیتی ت تا زمانی برام اهمیت داشت که میفهمیدیم.  زبون من عوض نشده و هنوز همونقدر ناشی ام که مستقیم همه حرفامو میزنم. 

رانده مانده ی همه جا کجا مانده برام مگر؟ بعد این همه این همه این همه  و همه ی اینها زمانی لحظه ای بود که حالا تلنبار شده از پا افتاده ام. دنبال بهانه ی ناله ای بودم و بهتر از هر زمانی مهیاش کردی تا بیزاری م را و ناله ام را جار بزنم. و کسی بهتر از من نمیتواند بنویسد و بسوزاند همه خاطرات را و خون قی کند به صفحه و صحنه سفید روزگار.. 

  • لوسین مورل

دیروزِ هرسال را میروم هربار از اول میشمارم ببینم چقدرش شروع شده چقدرش تمام شده چقدر هم برایم بی معنی شده روز مرگم که احتمالا تصادف است یا هرچه که کار را به بیمارستان نکشاند و چرا هربار سر این مسئله مادر میخواهد ساکتم کند. 

  • لوسین مورل