راهی

بی من بی او...

راهی

بی من بی او...

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۰ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

کودکی، از بس که مداد هام را گم میکردم، مادر هر هفته یا ماه، برایم ده پانزده تا مداد میگرفت! از همین مداد قهوه ای های استدلر،یا سبز های  لاکپشتی و تمساحی ها!! بعد هم به طنز و طعنه میگفت حواست باشه خودتو گم نکنی پسر جان!

تازگی ها مدادها ی آن دورانم شده اتود هایی که این روزها گم میکنم و کلید های کتابخانه ی مرکزی!! 

اما حالا ها تا تو را می بینم دست و پایم را هم گم می کنم. سعی می کنم نمود علنی نداشته باشم اما نمی شود! محو می شوم و در آخر خودم را گوشه ی چشمانت پیدا می کنم.

تا کی این قایم باشک بازی ها ادامه دارد را نمی دانم اما پایان عیان است...


پی نوشت: پست مربوط به زمان امتحانات بود.زمانی که سر در "گم" تر بودم...

  • لوسین مورل

میدانی سخت ترین عذاب برای یک "من"طور چیست؟


اینکه کار به جایی برسد که حتا برای خیالبافی هایت - این آخرین گریزگاه هر "من" - کفاره واجب شود!!

این حال ت دقیقا مثل همان لحظه ای می شود که پشتت کوچه ای بن بست باشد و مقابلت "او"یی در گذر... باید چشم هات را ببندی و به قلبت بگویی نتپد..بگویی ساکت شود.. خفه شود...


  • لوسین مورل

اظهر من الشمس بود این داستان بی پایان ما...

یک طرف تویی بودی که از بن جان او بودی و یک طرف منی که بیجا کرده باشم که حتا از روی زیاده خواهی و خوری، فکر گذر  از آن خاطر عاطر بر خاطر خطیرم، خطور کرده باشد!

یک طرف تو و نگاه گاه گاهت و یک طرف من و آه همیشگی ام که از منتهای دلی سنگ و سیاه بر میخاست...

وصال خیال خامی بود میان ما.. چون خیال خام پلنگِ ماهْ خواه شعر منزوی...

حالا که از راه جبر که از روی جبر باید شیرین فرضش کردباید عبور کرد، بهتر آن که نگاه گاه گاهت همچنان استمرار داشته باشد، و آه گاه و بیگاه من، دیگر بر نیاید...

چراکه هرچند نگاه تو لیاقت میخاهد، در دست توست.میبخشی. اما آه برای تو چنانکه صد چندان کرم رازق را میطلبد، 

شایسته ی چو من آغشته به هر سیاهی ای نخواهد بود...


سایه ی نگاهتان بر سر من مستدام باد...

  • لوسین مورل

امان از زندان "ضمیر" او...

  • لوسین مورل

تو بفرما که منِ سوخته خرمن چه کنم...؟؟

  • لوسین مورل
اساسا ساخته دست انسان زیبا نیست آنطور که باید...
اگرچه شاید خیال زیبای تو ساخته ی ذهن من بود، اما اوی تو هنر خداست... بیشمار برابر خیالات ذهن من، زیباست و متجلی هنر خدا.. متجلی خود خدا...
اوی تو کجا و من من؟...
نه!
دیگر بس است...
  • لوسین مورل

دلم جشن نمیخاهد...

آخر کجایی قدر؟؟!

  • لوسین مورل

تو نیستی، من نیستم،او نیست... 

روضه میخواهم...

میشود امشب زود بگذرد؟یا هیچوقت نگذرد؟

  • لوسین مورل

فقط ماه را ببین...

لبخند سابقت را، راس زاویه مان را و نویدبخش قدررا...

اینبار فقط ببین!

ببین و سکوت کن!

زل بزن به او...


  • لوسین مورل
و اینکه بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است...

  • لوسین مورل