راهی

بی من بی او...

راهی

بی من بی او...

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱ مطلب در خرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

که چرا فرونپاشیده‌ام از این همیشه‌ی ترس و تردید؟ که مگر نمی‌بینم همیشه و ازهرسو، هر بار و هزاربار، بارِ سنگینی به سنگینِ بارهای روی دوشم اضافه شده و مگر رُسم کشیده نشده؟ و مگر رمقم گرفته نشده و جانم، تمامِ توانم، شور و جوانی‌‌ام و جوانی‌هام و آخ، جنونم چطور این‌جور و این‌جا ته گرفت که این‌جور دهنم بسته شده، این‌جا خفه‌خون گرفته‌م؟ که چرا نباید داد بزنم و فریاد و فحش و لیچار که بابا بیشرف‌ها، کو یک جو مردمی‌تان و مرامی که یک عمر منتِ هیچش را سرم گذاشته بودید و چرا داد نزدم و چرا فرونپاشیدم؟ که چرا همیشه و همه‌جا حق با همه و هرکسی بوده الّا من، و یعنی حتی بک بار و یک لحظه به اشتباه اصلاً، نمی‌شده که حق با من بوده باشد و این «همه‌ و هرکس»‌های همیشه حق‌به‌جانبِ خودخواهِ بی‌شرم، بی‌شرم‌های قدرناشناس مگر نسبشان به کدام هنرپیشه و کدام بازیگر می‌رسد و مگر از که درس گرفته‌اند و این استعدادِ تجاهل و خود را به خریت زدن از کجا آمده که انقدر راحت به هیچت می‌گیرند و می‌دانند که می‌دانی خر نیستند و نیستی و خیره نگاهت می‌کنند؟ چشم‌درچشمت می‌شوند و لبخند و احوال پرسی که چه‌خبرها؟ که کاش حداقل راه کج کنید، نگاه بدزدید و خیره نگاهم نکنید و کاش لبخندم نمی‌زدید و نمک نمی‌پاشیدید، اهل دروغ و دغلْ‌ به سادگیِ آب‌خوردن و بی‌هیچِ بی‌هیچ عذاب وجدان... و چطور انقدر سِر شده‌اید به بی‌وجدانی و این وقاحتتان از کجا آمده، خدارا خدارا بگو که از کجا آمده و پس چرا فرونپاشیده‌ام که اگر درهم‌نشکسته‌ام پس این‌ها این کلمه‌ها که همیشه می‌انداختمشان ته ته جانم و تلمبار شده‌اند و انقدر تلمبار کاش نمی‌شدند و چقدر، چطور نفسم را و عزت نفسم را به خاک کشید؟ وقاحتِ سر به گردون‌سای‌تان دمارم را در آورده، به خنده‌ می‌اندازدم و حیرت می‌کنم و کف می‌زنم به استعداد شوم‌تان و فرومی‌پاشم.

خسته و فرسوده‌ی همه‌ی زیر و بم و راست و دروغ‌تان چرا در هم نشکنم و تلوتلوخوران به خاک نیفتم؟ به که و چه تکیه داده‌‌ام مگر که شماها که تکیه‌ام بودید خالی بودید و به خالی‌ای که تکیه داده‌ام به خاکم می‌نشاند و راستش خسته‌ام. و فرسوده، و فروپاشیده.

  • لوسین مورل