راهی

بی من بی او...

راهی

بی من بی او...

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۳ مطلب در آبان ۱۳۹۹ ثبت شده است

شجر یه از غم عشق تو ای صنم خونده بود که یاذمه اشتباهی(؟) افتاده بود تو پوشه‌ی بی تو به سر نمی‌شودم و یادمه همیشه می‌گفتم چرا انقدر از غم عشق صنمش شاد و سرخوشه؟ بعد که گذشت و این سال‌ها و عشق سال‌های ادبیات و بعد هم که تجسمی و منگنه‌ی من تو را دوست نمی‌دارم اگر بگذاری‌ها، فهمیدم درست خونده. تازه یه نی سوزناک که واقعا صداش نمی‌اومد هم بود به نظرم که تازه توی کیفیت پایین اون ترک گم‌تر هم شده بود و درستش هم همینه اصلا.

http://bayanbox.ir/info/7125282905602100176/MohammadReza-Shajarian-Ghame-Eshgh-128

  • لوسین مورل

نه انقدری که دستت باز باشه و هر ور که خواستی بتونی بری اما بین سیاه و سفیدها جلو عقب می‌شم و چپ می‌رم و راست رو می‌پام و منتظرم تا یه جا روبرو شیم. «هربار گفتم این بار، بار آخره» اما هر بار یه راه گریز پیدا می‌کنی. انگار وزیر یا ملکه یا هرچی؛ که اگر ملکه من هم شوالیه‌ام، سوار اسب تیره‌ی نبودنم، مردوار مردنم. 

نور نرمی که از چپ و نسیم ملایمی که از راست و تو که روبه‌روم ایستاده‌ای، نیم‌رخ، رو به هرجا جز اینجا که از پشت سایه‌ی بلندم افتاده و منتظر مانده‌ام که دم آخر را ایستاده بیفتم، رو به تو که رخی، نیم‌رخی، رو به هر وری جز این‌جاو من هم که مات. اما باشکوه.

  • لوسین مورل

من ساکت می‌شم، حتی سعی می‌کنم هیچ حرفی نزنم و حتی به تو نگاه هم نکنم، به زمین نگاه کنم، یا هر وری که تو رو نبینم اما نمی‌شه. «این زلال، ردّ پای چیست روی گونه‌های شورِ من؟» ردّ پای مظلوم‌نمایی. ردّپای سانتیمانتالیزم و عشق و مسخره‌بازی. من ساکت می‌شم، حتی سعی می‌کنم با حرف نزدنم هم حرفی نزده باشم اما نمی‌شه. دست من نیست، دست من بسته‌س، این زلال ردّپای چیست روی گونه‌های شورِ من؟ اندوهِ چند روز و چند سال و ماهو حسرت نگفتن چند تا کلمه که تا گلو اومده و برگشته؟ برگشته. آوخ که چو روزگار برگشت، از من دل و صبر و یار برگشت؟ برگشت. که چی حالا؟ چرا تو فقط بلدی من رو اندوهگین‌تر کنی؟

  • لوسین مورل