راهی

بی من بی او...

راهی

بی من بی او...

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۷ ثبت شده است

اما فردا چی؟ فردا هم نه، اما بالاخره که اونی که سوخت و من‌ بودم بازم من می‌شم که. فدا سرت اما خب کاش بازی نمی‌کردیم اصلا. بخّدا.

کافر مبیناد خلاصه.

  • لوسین مورل

خداروشکر جاخواب نشد؛ کسی‌رو نداشت نگه‌ش داره.

روی‌هم چند بار همان کودکی خانه‌اش رفته بودیم و بعد آن‌که حاج‌کاظمش مرد و بچه‌ها سر اموال، سر و گوش هم را می‌بریدند هم که تنها تر هم شده بود و مدتی هم آمد پیش تنها خواهرش، مادربزرگ، ماند و ما بیش‌تر می‌دیدیمش دیگر. خاله‌جان سلطنت؟ مرد. عید هم بود، دیدمش، بدی هم نبود ها اما دیروز بیمارستان رهاش کرد که ما نمی‌‌توانیم؛ دیشب مرد.

  • لوسین مورل

نه که انقد فاصله بیفته و وقت بگذره و اوه چند ماه شد و صبحم داره می‌شه که، سایه هم نخوندیم مثل همیشه ولی انصافا زود گذشت حتی اگه خوش هم نگذشته باشه.

  • لوسین مورل
چون نمی‌دونم الان چاره چیه؛ یعنی نمی‌تونم تشخیص بدم اشتباه از من بوده یا کی که حالا الان اینجوری شده. حالا یا باید اونقدر عوضی باشم که سبقت بگیرم یا اونقدر نابلد که تصادف شه و یا که هیچی، بزنم به خاکی.
  • لوسین مورل

خواب عصر منتها به بعد مغرب؛ انگاری که روشنایی را خفه کرده باشند، روزت را کشته باشند و پرتت کنند میان برهوتِ تاریکی. انداخته باشندت به عمق بیابان، قعر اقیانوس.

  • لوسین مورل

اما ما ترسیدیم و نرسیدیم؛ دور شدیم و دورتر، قطره قطره چکیدیم و خلوتِ شب را تیره‌تر کردیم و تاریکِ چشمانمان به سوزش آمد؛ قلبمان درد آمد و تیر کشید و گلویمان فریاد کشید و حسرت روی حسرت، مرگ را به دل یا زبان زار زدیم.

  • لوسین مورل

که اگه بخوای با طرف خودکارپاک‌کنش جای خودکار رو پاک کنی گه می‌زنی به کاغذ. بدتر می‌شه و بهتر نه. چاره‌ش تفه؛ امتحان کردم من.

آره عزیز دلم!

  • لوسین مورل

دل‌تنگی هم تهش دوروزه، بعدش می‌شه عادت و بعدترش یه خاطره‌ی دور؛ همین، خیالت تختِ تخت.

  • لوسین مورل
واسّاد ریز نگاه کرد سرشو انداخت پایین، دزدیدن نه، آروم و متین سرش رو انداخت پایین دوباره نشست اما صورتش رو گذاشت رو دستاش روی میز شاید اونا برن که رفتن هم.
  • لوسین مورل

شوریدن دل ابری شدن آسمان مشغول کردن چیزی ذهن را غلبه کردن شهوت بر دل کسی تشنه بودن





  • لوسین مورل