اینکه صف آزارم می دهد کم الکی نیست..هرچند صفِ بماهو صف خوب است و با منطق سازگار اما جوانب این پدیده، ویرانگرِ روح و روان و جسم و توانِ حداقل ،شخص نیمه حقیقی حقیر است!
تحمل پرت و پلا های جلوعقبی ها ، زنبیل گذاشتن خواهر برادر های عزیز و حتی اینکه آقا باور کنید من به فلانی سپرده بودم اما الان نمیبینمش میشه با شما باشم و این ها که به کنار هول از نرسیدن* است که منصرفم میکند از هرکجای صف.و خب راست گفته اند که جام بلای مقربان تلخ تر است وقتی که سر صف باشی و بلیت تمام شود و رشته ی دور و دراز پشت سرت را ببینی و جلوتری هایی که به لبخندی احمقانه خوشحالند که «شانس اوردیم بلیت گیرمون اومدا«
صفی که دیروز معطلم کرد اما از بهترین ها بود..ثمربخش ترین ها و لذتبخش ترین ها!
*بین خودمان باشد ها! نرسیدن را هم این دو سه سال خوب یادم دادی! :)
- ۰ نظر
- ۲۰ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۴۸