مخ less
شنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۵۱ ق.ظ
قدری که بگذرد باز هم فراموش میشود این شب ها. دوباره می شود همان آش و همان کاسه بل با کشک اضافه...
فکری مان نکن رفیق! بگذار قلوه کن شویم از گذار خیالت! مادر به هزار امید و آرزو طفل نوسالش را فرستاد شهر غریب برای درس خواندن! میان سالمان کردی رفتی و هنوز هم "قدری که بگذرد" پیرمان می کنی اول جوانی!
با بی محلی و تلخی کارت راه نمی افتد عسل خان! "قدری" بخند آب شوم قال قضیه کنده شود! با این آب و هوای شهر هم که نمی شود مایع ماند! فی الفور تبخیر میشوم ! شاید هم روزی باران شدم نازل م کنند روی سر خودت... لا اله الا الله!!
پی نوشت: ماه که به آخر نزدیک می شود کمتر جلب آسمان میشوم؛به خیالم کمتر به خاطرت "می افتم"! به آشنامان سپردم یک شب را ببردم بیابان یک دل سیر کیف کنم با ستاره ها! گل های چادر نمازت!
فراموشم نکن این ایام را!
مخلص همیشگی!
- ۹۴/۰۴/۲۰