بعد عمری...
دوشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۴، ۰۲:۲۷ ب.ظ
ماتم ماه محرم مرهم زخمم شده است
پایکوب طفل طبعم چشمه ی زمزم شده است
سرو شعرم بارور شد، قامت و قدش خمید
یاد داغی آتشش زد، رو به غربت خم شده است
بیت بیت این غزل سرخ و کبود و بی سر است
واژه واژه اشک من با خون دل هم دم شده است
روضه ی در، سیلی و... چاه و سلام بی جواب...
روضه ی سر، حضرت ماهی که کوه غم شده است
آب،آب و...آب،آب و... آب،آب و... آب آب
اشک چشمان رباب...آه این زیاد آن کم شده است
سر گذشت و سر نوشت و سر فراز و قاری
کاف ها یا عین صاد سوره ی مریم شده است
بوی یاس مادر آمد لحظه ی سرخ وداع
عطر یاس و بوی خون، چشمان باران نم شده است
"هل اتی" هجی شد و "هل من معین" در یاد باد
تا ابد ماند و زمین خواند و زمان درهم شده است
کربلا میثاق خون بود و جنون با عهد آه
آه از عهدی که با خون خدا محکم شده است.
- ۹۴/۰۹/۰۲