راهی

بی من بی او...

راهی

بی من بی او...

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود

چهارشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۴۲ ق.ظ

خسته نمی‌شوم از هر بار دنبال تو توی هر عکس قدیمی‌ای گشتن. که مگر خستگی دارد اصلا این به شوق آمدن و حتی اندوه بعدش؟ ندارد. 

من دلم هر بار که تنگ می‌شود، اصلا تنگِ هر کسی، می‌گردم دنبال همان عکسی که توی همان لحظه‌اش سراپا محبت و دلتنگی‌ بوده‌ام. این حرف و کلمه‌ها سادگی منظورم را نمی‌رسانند، پیچیده‌اش می‌کنند، ساده‌اش می‌شود نگاه کردن به مثلا آن عکس دو سه سالگی برادرزاده‌ام که هر دو روبه‌روی هم دراز کشیده‌ایم و او نمی‌دانم چرا، اما مطمئنم حداقل از خستگی و خواب و حتی این نیازهای کودکانه‌ی مقتضای سنّش نیست، گوشه‌ی چشمان سبز محزونش تر شده و یک قطره هم دارد از گونه‌اش سر می‌خورد روی فرش و به من، یا به دوربین گوشی؟، نگاه می‌کند و اصلا من همانجا هم دلم برایش تنگ شده بود.

من دخترک برادرم را می‌دانم که دوست دارم، می‌دانم دلم که برایش تنگ می‌شود از محبت است . هر بارِ دلتنگی که صدای خنده‌هاش و اسم من را صدا کردن‌هاش توی گوشم می‌پیچد، دلتنگ‌‌تر می‌شوم اما تو را نمی‌دانم. دلم تنگ می‌شود اما نمی‌دانم دوستت دارم یا نه. مسخره است. نه؟ 

  • لوسین مورل

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">