دستت که آشفته
دوشنبه, ۲۸ تیر ۱۴۰۰، ۱۲:۰۱ ق.ظ
که مگر ندیدی سراسیمه و سردرگمِ دستهام را و گیجِ نگاهم را که میخواستند، نزدیک بود، تر شوند و نمیخواستند. و مردد «مانده» بودند. که دو دو میزدند و همهجا را دویدند و بستمشان. بستمشان پای همان دستت کهآشفته. پس کو دستت و گرماهاشان؟ کجا رفت؟
- ۰۰/۰۴/۲۸